جدول جو
جدول جو

معنی علی خیاط - جستجوی لغت در جدول جو

علی خیاط
(عَ یِ خَیْ یا)
ابن محمد بن علی بن فارس، مشهور به خیاط بغدادی و مکنّی به ابوالحسن. از قاریان به شمار می رفت و در سال 450 هجری قمریدر قید حیات بود. او راست: الجامع فی القرأات العشرو قراءه الاعمش. (از معجم المؤلفین بنقل از طبقات القراء ابن جزری ج 1 ص 573. کشف الظنون حاجی خلیفه ص 576)
ابن حفناوی. وی طبیب بود. او راست: فتح الرحمان فی بدء خلق الانسان، که در سال 1213 هجری قمری از تألیف آن فراغت یافت. (از معجم المؤلفین بنقل از فهرس الازهریه ج 6 ص 124)
ابن ابی سعد بن ابی الفرج خیاط، مکنّی به ابوالحسن. فقیه و واعظ و اخباری اوایل قرن ششم هجری بود. او راست: الجامع فی الاخبار. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 99)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از علی یار
تصویر علی یار
(پسرانه)
علی (عربی) + یار (فارسی) یاری دهنده علی (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
(عَ بَ)
دهی است کوچک از بخش شهریار شهرستان تهران. و دارای 27 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(عُلْ)
دهی است از دهستان دیزمار خاوری، بخش ورزقان، شهرستان اهر. دارای 887 تن سکنه. آب آن از چشمه تأمین می شود. و محصول آن غلات و حبوب است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ فَیْ یا)
ابن محمد فیاض. مکنی به ابوالحسن. وی به عربی شعر می گفت و دیوان او پنجاه ورقه است. (از الفهرست ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن بیان فارسی. مشهور به عیان. او راست: مملکهالمنتصف و مهلکهالمعتسف که آن را در سال 999هجری قمری تألیف کرده است. (از کشف الظنون ص 1822)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ سَقْ قا)
ابن محمد بن علی مغربی. مشهور به سقاط و مکنی به ابوالحسن. متکلم و شاعر بود. در فاس متولد شد و در سال 1183 هجری قمری در مصر درگذشت. او را ارجوزه ای است در توحید. و نیز فهرستی دارد. (از معجم المؤلفین از دلیل مؤرخ المغرب ابن سوده ص 357 و فهرست الخدیویه ج 2 ص 26)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ سَیْ یا)
ابن ابی بکر بن علی هروی موصلی. مکنی به ابوالحسن. رحالۀ قرن 6 هجری قمری رجوع به ابوالحسن سیاح و علی (ابن ابی بکربن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ خَلْ لا)
ابن احمد بن علی بن عبدالمنعم، مشهور به ابن هبل و خلاطی و ملقّب به مهذب الدین و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به ابن هبل و مآخذ ذیل شود: معجم المؤلفین ج 7 ص 21. فهرس المؤلفین بالظاهریه. کامل التواریخ ابن اثیر ج 11 ص 116. کشف الظنون ص 1622. انباءالرواه قفطی ج 2 ص 231. تاریخ مختصر الدول ص 420. البدایه ج 13 ص 67. تاریخ الحکماء قفطی ص 238. الاعلام زرکلی چ 2 ج 5 ص 62. طبقات الاطباء ج 1 ص 304. دائره المعارف الاسلامیه ج 1 ص 292. الدارس ج 2 ص 130
لغت نامه دهخدا
(عَیِ خَرْ را)
ابن عثمان خراط، ملقّب به علاءالدین. وی در سال 739 هجری قمری در دمشق درگذشت. او را خطبه ها و مقاماتی است. (از معجم المؤلفین بنقل از شذرات الذهب ابن عماد ج 6 ص 122. الدراس نعیمی ج 1 ص 215)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ خَ)
ابن عمر خربونی مصری. متوفی در سال 1327 هجری قمری وی در دیوان وزارت اوقاف، کاتب بود. او راست: 1- شرح الالفاظ الغریبه. 2- ضیاءالعیون علی کشف الظنون. (از معجم المؤلفین بنقل از الاعلام زرکلی ج 5 ص 97. فهرس الازهریه ج 6 ص 118)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
عالم در علوم طبیعی و شیمی و داروسازی. وی در قاهره متولد شد و تحصیلات خود را در مدارس مصر به پایان رساند و برای تخصص در داروسازی و علوم طبیعی و شیمی به فرانسه رفت. سپس در مدرسه مهندسی مصر بسمت مدرسی منصوب گشت. و آنگاه استاد ادویه و شیمی در قصر عینی شد و سرداروساز بیمارستان قصر مذکور نیز بود. وی در سال 1317 هجری قمری در قاهره درگذشت. او راست: 1- الازهار الریاضیه فی الماده الطبیه. 2- التاریخ الطبیعی او التوقیعات الالهیه فی التاریخ الطبیعی. 3- الحیوان و التاریخ الطبیعی. 4- النفحه الریاضیه فی الاعمال الاقرباذینیه. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 95). صاحب معجم المؤلفین به مآخذ ذیل نیز اشاره کرده است: معجم الاطباء احمد عیسی ص 305. اکتفاء القنوع فندیک ص 449. تاریخ آداب اللغه العربیۀ جرجی زیدان ج 4 ص 199. معجم المطبوعات سرکیس ص 958. فهرس التاریخ الطبیعی مکتبه البلدیه ص 4. فهرس الخدیویه ج 6 ص 3. اعلام زرکلی ج 5 ص 101. صفحات من الارب المصری عبدالحمید حسن ص 158. هدیه العارفین ج 1 ص 777. فهرس الازهریه ج 6 ص 446. ایضاح المکنون ج 1 ص 66 و ج 2 ص 669
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ زَیْ یا)
ابن محمد زیات. وی محدث قرن 12 هجری قمری بود. او راست: تعلیق بر الاربعین النوویه. (از معجم المؤلفین از فهرس الازهریه ج 1 ص 395)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ خَرْ را)
ملا علی خراس، هروی. وی شاعر بود و قسمتی از اشعار او در تحفۀ سامی (ص 69) نقل شده است. (از الذریعۀ آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 755)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ خَزْ زا)
ابن محمد بن علی خزاز رازی قمی، مکنّی به ابوالقاسم. فقیه و اصولی و متکلم قرن چهارم هجری بود. او راست: 1- الایضاح فی اصول الدین علی مذهب اهل البیت. 2- کفایهالاثر فی النصوص علی الائمه الاثنی عشر. (ازمعجم المؤلفین ج 7 ص 217). صاحب معجم المؤلفین به مآخذ ذیل نیز اشاره کرده است: فوائدالرضویۀ عباس قمی ج 1 ص 325. روضات الجنات خوانساری ص 388. منتهی المقال ابوعلی ص 224. تذکرهالمتبحرین ص 490. تنقیح المقال مامقانی ج 2 ص 307. وی شاگرد صدوق بن بابویه است و او را کتاب ’الاثر’ در امامت نیز می باشد. (از یادداشت دهخدا)
ابن عبدالرحمان خزاز سوسی (شوشی) ، مکنّی به ابوالعلاء. وی لغوی و از اهل شوش خوزستان بود و نزد ابوعبدالله محاملی به تلمذ پرداخت. ابونصر سجزی (سگزی) از او روایت دارد. (ازمعجم الادباء چ مارگلیوث ج 5 ص 246 چ قاهره ج 14 ص 10)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ خَطْ طا)
میر علی خطاط، حسینی تبریزی خطاط، ملقّب به ظهیرالدین و قدوهالکتاب و مشهور به واضح. رجوع به علی تبریزی (حسینی...، شود
لغت نامه دهخدا
(خَیْ یا)
یحیی بن غالب مکنی به ابوعلی که بعضی او را اسماعیل بن محمد گفته اند شاگرد ماشأالله و یکی از افاضل منجمان است و از اوست: 1- کتاب المدخل. 2- کتاب المعانی. 3- کتاب الموالید. 4- کتاب تحول سنی الموالید. 5- کتاب المنثور که آنرا از آن یحیی بن خالد نوشته است. 6- کتاب قضیب الذهب. 7- کتاب تحاویل سنی العالم. 8- کتاب النکت. (از فهرست ابن ندیم)
لغت نامه دهخدا